بچههای دیروز ، چهرههای امروز

جلوی در ورودی، روی بنر نوشته شده: «مقدم مدعوین و مهمانان عزیز را به هنرستان فنی ماندگار شهیدبهشتی گرامی میداریم».
اما قدیمیهای این مدرسه اینجا را به همان نام قدیمیاش «هنرستان صنعتی» صدا میزنند؛ جایی که به قول خودشان مردانگی را پشت نیمکتهایی مشق کردهاند که هیچ شوخیای در کار مربیان و معلمانش نبوده است؛ سختگیریهای بجایی که امروز هر کدام از دانشآموزان این مدرسه را پشت میز مدیریت نشانده است. حالا خیلی از فارغالتحصیلان مدرسه صنعتی بار دیگر در روز هفدهممهرماه دور یکدیگر جمع شدند تا هم دیداری تازه کنند و هم با تعریف کردن خاطرات دوران مدرسه، لحظات شادی را در کنار هم پشتسر بگذارند. به همت مدیرفعلی هنرستان ماندگار صنعتی تهران، همه فارغالتحصیلان سالها دور تا به امروز میتوانند در این گردهمایی سالانه شرکت کنند. هنرستانی که در سال1286 تاسیس شد اما هنوز هم که هنوز است بهکار خود ادامه داده و در این مدرسه میتوانید جای پای افراد سرشناسی همانند نیما یوشیج، نظام وفا و بزرگ علوی را ببینید که روزگاری در این مدرسه تدریس ادبیات فارسی بر عهده آنها بوده است.
- خاطراتی که نو میشوند
صبح دلانگیز یکی از جمعههای مهرماه است اما مدرسه تعطیل
نیست. امروز هنرستان ماندگارصنعتی تهران میزبان دانشآموزانی است
که سالها پیش فارغالتحصیل شدهاند و حالا از دور و
نزدیک خودشان را به محل مشترکی رساندهاند که
دوستیهایشان از همین جا شکل گرفته. شاید خیلی از آنها بهخاطر
کهولت سن یا گذشت سالها یکدیگر را نشناسند اما وجه اشتراک
همگیشان دوران شیرینی است که در این هنرستان پشت سر
گذاشتهاند؛ از شیطنتهای آنها گرفته تا تنبیه فیزیکی بهدست
معلمانشان. با وجود اینکه دقایق زیادی از ساعت شروع
برنامه گذشته اما دانشآموزان قدیمی هنوز در محوطه
در حال گپ زدن با یکدیگر هستند. بعضیها
دیدار تازه میکنند، عدهای صدای
خندهشان فضای مدرسه را پرکرده و گروهی سربهسر
یکدیگر میگذارند. نگاهی گذرا که به جمع حاضر
بیندازید باورتان نمیشود که خیلی از آنها 80-70بهار از
عمرشان سپری شده. در این جمع بهراحتی میشود
فارغالتحصیلان سالهای 40به بعد را پیدا کرد. در
واقع ماجرای گردهمایی دانشآموزان قدیمی و
جدید مدرسه برمیگردد به چند سال پیش؛
یعنی جشن 100سالگی مدرسه ماندگار صنعتی تهران.
آن وقت به همت مدیر مدرسه و همکارانش تصمیم گرفته شد تا دانشآموزان قدیمی و پیشکسوتان مدرسه دور هم جمع شوند. در این جشن خیلیها حضور پیدا کردند تا شمع 100سالگی مدرسه را در کنار یکدیگر فوت کنند اما همین دورهمی دوستانه آنقدر به پیرمردهای دانشآموز چسبید و آنقدر حالشان را خوب کرد که گردهماییهای آنها به شکل سالانه درآمد. حسین لطیف از دانشآموزان قدیمی مدرسه میگوید که متولد 1319 است و 75سال دارد؛ «من خیلی چیزها را در این مدرسه یادگرفتم و در نهایت برای ادامه تحصیل به آلمان رفتم. الان چند سالی است که آمدهام ایران». آقای لطیف برایمان تعریف میکند که عشق به ایران، صحبت کردن به زبان فارسی با هموطنانش و خدمت رسانی در حوزه کاریاش او را به ایران کشاند؛ «در حال حاضر رئیس صنف باغداران شهرستان شمیرانات هستم و همه کاری از جاده کشی تا برق و... را انجام میدهیم.» اما چه شد که حسین لطیف سر از گردهمایی مدرسه درآورد. در واقع او خودش یکی از بنیانگذاران این گردهمایی است و به محض ورود به خاک ایران، نخستین چیزی که به ذهنش رسید پیدا کردن همکلاسیهای قدیمیاش بود، «خب از قبل که با یه سریها دوست بودم و دوستیمون ادامه داشت».اما گروهی از همکلاسیها را لطیف از طریق پروندههای دانشآموزیای که در اختیار داشت پیدا کرد؛ «زمانی که من تو این مدرسه کلاس یازدهم بودم تصمیم گرفتم سالنامهای رو دربیارم. وقتی با مدیر وقت مدرسه، آقایشیخ که مرد منظم، باسواد و تحصیلکردهای بود، در این زمینه صحبت کردم موافقت کرد. همون زمون من از روی پروندههای دانشآموزای زیادی عکس گرفتم که تعدادشون به 1200 تا میرسید اما بعدها با تغییر مدیر مدرسه این سالنامه هیچ وقت چاپ نشد». با این حال او توانسته بود تصویری از پرونده خیلی از بچههای مدرسه را در اختیار داشته باشد؛ «از طریق نشونیهایی که داشتم یه سریها رو پیدا کردم و هر کدوم از بچهها هم یه سری دیگه رو پیدا کردن. این کار بهصورت تصاعدی ادامه داشت تا اینکه جمع قدیمیهای مدرسه هر سال بیشتر و بیشتر میشد».
ساعت از 9گذشته اما دانشآموزان قدیمی هنوز در حیاط مدرسه خاطراتشان را مرور میکنند. در همین لحظه از بلندگو اعلام میشود که همه خودشان را به سالن اجتماعات برسانند. دانشآموزان اسامی و دیگر مشخصاتشان را روی کاغذی مینویسند تا برای گردهماییهای سالهای بعد دعوت شوند. مهندس مهدی اسماعیلی مدیر فعلی مدرسه میگوید: «از عمر هنرستان ماندگار صنعتی تهران بیش از یک قرن میگذرد .برای همین تصمیم گرفتیم پیشکسوتان و فارغالتحصیلان قدیمی این مدرسه را دور هم جمع کنیم. به همینخاطر این برنامه از 8سال پیش شکل گرفت و هر بار تعداد جدیدی از دانشآموزان فارغالتحصیل در سالهای مختلف به جمع ما اضافه میشوند». آقای مدیر سالهاست که در این مدرسه مدیریت میکند و در واقع او ناجی هنرستان هم بوده. خیلی از پیشکسوتان جمع حاضر، او را بهخاطر اینکه مدرسه را از تعطیلی ، تخریب و تبدیل شدن به پارکینگ یکی از وزارتخانهها در خیابان سیتیر نجات داده، دوست دارند. او میگوید: «یک سال بعد از انقلاب مشروطه سنگ بنای نخستین هنرستان صنعتی ایران بنیانگذاری شد تا دامنه تعلیمات عمومی و فنی و حرفهای از حیطه شاهزادگان و منتسبین به دربار کاملا خارج بشود. ما امروز پرچمدار جشن بلوغ آموزشهای فنی و حرفهای در این مدرسه هستیم و ترجیح دادیم جشن مدرسه را در کنار عزیزانی باشیم که سالها پیش پشت نیمکتهای همین مدرسه درس میخواندند و حالا یا بازنشسته هستند یا مدیرانی موفق در حوزه کاری و تحصیلی خودشان».
گرچه عدهای از این پیشکسوتان از معلمان و دبیران گرفته تا جمعی از دانشآموزان بهخاطر کهولت سن یا اتفاقات دیگر فوت شده و به رحمت خدا رفتهاند اما هنوز گردهماییها از 8سال پیش در این مدرسه ادامه دارد و با وجود اینکه عدهای فوت میشوند اما با پیدا شدن دانشآموزانی دیگر جای خالی فوتشدگان پر میشود. جمعی که امروز در این هنرستان حاضر شدهاند ثابت میکنند که خاطرات شیرینی از دوران تحصیلشان در خاطر دارند که آنها را در یکی از روزهای خنک صبح جمعه به اینجا کشانده درحالیکه میتوانستند استراحت کنند و در کنار خانوادهشان باشند.در همین لحظه با اعلام مجری همایش، یکی از معلمان قدیمی روی سن میرود.
آقای هُدایی روزگاری سرپرست کارگاه فنی هنرستان صنعتی بوده. او در سال82 و از سمتی دیگر در اداره فنی و حرفهای کشور بازنشسته میشود. وقتی پای سن میرود در ابتدای سخنرانیاش از همه شاگردانی که روزگاری آنها را تنبیه فیزیکی کرده بود، حلالیت میخواهد. وقتی این را میگوید شاگردان میزنند زیر خنده. خیلی از آنها برس مقدس را بهخاطر دارند؛ برسی که باید با آن کف کارگاه را پس از اتمام کار تمیز میکردند اما کوتاهی در وظایف باعث میشد معلمشان با همان برس به خدمتشان برسد که بعدها این برس در میان دانشآموزان مدرسه، برس مقدس نام گرفت؛ برسی که همه دانشآموزان مدرسه را برای یکبار هم که شده مورد لطف خود قرار داده بود.
آقای هدایی خودش هم معتقد است که دانشآموزانش وقتی از او کتک میخوردند خوشحال میشدند. این را که میگوید شاگردانی که دورهاش کردهاند میزنند زیر خنده. خیلی جالب است که همگیشان رفتار جدی آقا معلم را چراغ موفقیتشان میدانند.
آقای هدایی میگوید: «بعید میدونم کسی کینهای به دل گرفته باشه. سیستم کار آموزشی تو اون زمون طوری بود که این فضا و شرایط رو میطلبید. ما طوری با بچهها رفتار میکردیم که مرد به عمل بیان و همون طوری هم که میبینید خیلیهاشون مدیران موفق و افراد برجستهایشدن». شاگردانی که در اطراف آقا معلم هستند گفتههای او را با لبخند تأیید میکنند. یکی از آنها میگوید: «اگه آقای هدایی و سختگیریهاش نبود ممکن بود ما پخته نشیم. الانم خیلی دوسش داریم و آرزو میکنیم همیشه سلامت باشه تا هر سال بتونیم ببینیمشون». خیلی از دانشآموزان قدیمی با وجود اینکه خودشان پدر یک خانواده هستند و مردی شدهاند، آقای هدایی را با عشق در آغوش میگیرند و با او سلفی و عکس یادگاری میاندازند. آقا معلم میگوید: «فقط دلم میخواد یه جمله بگم که تو این هنرستان تولید آدم به معنی واقعی کلمه شکل میگرفت».
به گفته آقای اردلانی این مدرسه پایگاه قلبی همه دانشآموزان و محصلانی است که از گذشته تا به امروز در اینجا درس خواندهاند؛ «من فارغالتحصیل سال64 هستم و نهتنها با بچههای اینجا که با بچههای دانشگاه هم ارتباط داریم».